عکس های جالب

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 17 دی 1391ساعت 13:7  توسط sanazbela 

مرا روی تختم ببندید

 

سیگاری برایم روشن کنید..

 

تنهایم بگذارید

 

هر چقدر هم نالیدم

 

و فریاد زدم

 

به سراغم نیایید...

 

من دارم او را ترک میکنم...

 

 

 

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  شنبه 16 دی 1391ساعت 19:7  توسط sanazbela 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  جمعه 15 دی 1391ساعت 3:55  توسط sanazbela 

در یک شهربازی پسرکی سیاهپوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد که از قرار معلوم فروشنده مهربانی بود.
بادکنک فروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی از مشتریان جوان را جذب خود کرد.
سپس بادکنک آبی و همینطور یک بادکنک زرد و بعد ازآن یک بادکنک سفید را رها کرد.
بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند.
پسرکی سیاهپوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود.
تا این که پس از لحظاتی به بادکنک فروش نزدیک شد و با تردید پرسید:

ببخشید آقا! اگر بادکنک سیاه را هم رها می کردید آیا بالا می رفت ؟
مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد و با دندان نخی را که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت و پس از لحظاتی گفت :

" پسرم آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون خود بادکنک قرار دارد"

دوست من ... چیزی که باعث رشد آدمها میشه رنگ و ظواهر نیست ...
رنگ ها ... تفاوت ها ... مهم نیستند ... مهم درون آدمه، چیزی که در درون آدم ها است تعیین کننده مرتبه و جایگاهشونه و هرچقدر ذهنیات ارزشمندتر باشه ، جایگاه والاتر و شایسته تری نصیب آدم ها میشه.

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  جمعه 15 دی 1391ساعت 1:9  توسط sanazbela 

http://sms44.ir/uploads/posts/2012-11/1351885114_1351474187517291_large.jpg

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  جمعه 15 دی 1391ساعت 1:8  توسط sanazbela 

b9npefp0dpj7e8o3epaw.jpg

آدم برفی هم که باشی
دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد،
دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد،
تا گرمت کند ، تا آرامت کند.
مهم نیست آب شدن... ،نیست شدن...
مهم آن آرامش است حتی برای چندلحظه.

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  جمعه 15 دی 1391ساعت 1:6  توسط sanazbela 





با توام ای سهراب ،

ای به پاکی چون آب

یادته گفتی بهم :

تا شقایق هست زندگی باید کرد

نیستی سهراب ببینی که شقایق هم مُرد

دیگه با چی ، کسی رو دلخوش کرد

یادته گفتی بهم

اومدی سراغ من ، نرم و آهسته بیا

که مبادا ترکی بردارد چینی نازک تنهایی تو

اومدم آهسته

نرم تر از پر قو

خسته از دوری راه

خسته و چشم براه

یادته گفتی بهم

عاشقی یعنی دچار

فکر کنم شدم دچار

تو خودت گفتی

چه تنهاست ماهی

اگه دچار دریا بشه

آره تنها باشه

یار غم ها باشه

یادته می گفتی

گاه گاهی قفسی می سازم ،

می فروشم به شما

تا به آواز شقایق که در آن زندانی است

دل تنهائیمان تازه شود

دیگه حتی اون شقایق که اسیر قفسه

صاحب یک نفسه

نیست که تازگی بده ،

این دل تنهائی من

پس کجاست اون قفس شقایقت ،

منو با خودت ببر با قایقت

راستی می گفتی

کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود

آره کاشکی دلشون شیدا بود

من به دنبال یه چیز بهترینم سهراب

تو خودت گفتی بهم

بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر


است.

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  شنبه 9 دی 1391ساعت 19:32  توسط sanazbela 




 

 


ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﺎ ﯾﻪ “ ﺵ” ﺍﺿﺎﻓﻪ

 

ﻣﯽ ﺧﻮﻧﺪﻡ

 

ﺗﻮ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻢ “ ﻋﻖ ” ﺯﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﻮ “ﻋﺸﻖ ” ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ

 

ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﻢ “ ﻭﺭ ” ﺯﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﻮ “ ﺷﻮﺭ” ﺯﺩﻥ ﺩﻟﺖ

ﻣﯽﺩﯾﺪﻡ

 

ﺗﻮ ﺍﺭﺍﺟﯿﻔﺖ ﺭﻭ “ﻋﺮ” ﻣﯽ ﺯﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﻬﺎ

 

ﺭﻭ ” ﺷﻌﺮ” ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ

 

ﺗﻮ ﺍﺭﺯﺵ ﯾﻪ “ ﺍﻩ” ﺭﻭ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺗﻮﺭﻭ “ﺷﺎﻩ

ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ !

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  شنبه 9 دی 1391ساعت 19:32  توسط sanazbela 



یه روز دختره به بهونه استخر از خونه میزنه بیرون و میره سر قرار.

سر قرار پسره ازش می پرسه:

امروز با چه بهونه ای زدی بیرون ؟

میگه به بهانه استخر ، پسره هم میگه خب اگه با این سروضع بری خونه که میفهمن!

بیا خونه ما سر تو خیس کن بعد برو..

دختره هم قبول میکنه

دختره میره حموم تو این موقع پسره به دوستاش زنگ میزنه ..

دوستاش که میرسن یکی یکی میرن توی حموم...

آخری که میره هر چی منتظر میمونن بیرون نمیاد

.
.
.


وقتی میرن توی حموم می بینن هر دوی اونا رگ


 دستشون رو زدن و پسره با خونش نوشته


 بود : نامـــــــــــــــردا . . . 


خواهرم بود.

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  شنبه 9 دی 1391ساعت 19:32  توسط sanazbela 

_______________________________________________
love (16)_0.jpg
love (17)_0.jpg
love (7).jpg
love (8).jpg
love (9).jpg
love (10).jpglove (1).jpglove (19)_0.jpgXXXj (1).jpg
XXXj (3).jpg
XXXj (4).jpg

XXXj (6).jpg
XXXj (7).jpg

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  جمعه 8 دی 1391ساعت 22:59  توسط sanazbela 
صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 24 صفحه بعد

[ طراح قالب وبلاگ : سیلور سون ] [ Weblog Themes By : SilverSeven.IR ]