به سلامتي كسي كه

 

ديگه بهش زنگ نمي زنم

 

اما اگه بفهمم خطش خاموشه

دق مي كنم

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  چهار شنبه 20 دی 1391ساعت 18:34  توسط sanazbela 

آدم هــا را زمـــانــی کــه نـیـــاز بـــه شنـیده شـدن دارنـــد ...

بـشنــــــویــد

نــــه زمـانـیکـــه حـــوصلـــه شــنـیـدن داریــــــــــد  ..
.

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  چهار شنبه 20 دی 1391ساعت 18:34  توسط sanazbela 

  گاهی وقتا توی رابطه ها

نیازی نیست طرفت بهت بگه : بـــــــــــــرو !

همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره ...

همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی...

همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...

همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه

و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه ...

هزار بار سنگین تر از کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه!!!

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  چهار شنبه 20 دی 1391ساعت 2:19  توسط sanazbela 

 
تو به من خندیدی و نمی‌دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب‌آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش‌خش گام تو تکرار کنان می‌دهد آزارم
و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت



فکر کن سیب اول رو «حوا» به «آدم» داد،
«خدا» که صاحب باغ بود غضب‌آلوده شد،
دنبالشون کرد تا از بهشت در رفتند.

اینجا اما برعکس اون افسانۀ دینی،
«پسره» سیب رو برای «دختره» میاره.
«باغبان» اما فرقی نکرده، همچنان غضب‌آلوده است و تند از پی آدم میدوه!
اینطور نیست؟

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  چهار شنبه 20 دی 1391ساعت 1:29  توسط sanazbela 

دختره از پسره پرسید:من خوشگلم؟                پسر گفت:نه 

دختره پرسید:دوستم داری ؟                           پسره گفت:نه 

دختره گفت : اگه بمیرم برام گریه میکنی؟            پسره گفت : نوچ

دختره چشاش پر از اشک شد پسره بغلش کرد و گفت

 تو خوشگل نیستی زیباترینی دوستت ندارم چون عاشقتم

اگه بمیری برات گریه نمیکنم چون منم میمیرم.

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  چهار شنبه 20 دی 1391ساعت 1:29  توسط sanazbela 

مرا ببخش

نه برای اینکه به یادت نبوده ام

مرا ببخش

نه برای اینکه به سمتت نیامده ام

خوب میدانی هنوز که هنوز است در رویای تو درگیرم

اینجا درون سینه ام جسم کم وزنی است که با بردن نام تو

ناخدا گاه به تکاپو می افتد

وزنش دوچندان میشود!!!

اگر نام تو اینچنین سنگین است

حق را به من بده که با دیدنت

دست و پایم را فراموش خواهم کرد

مرا ببخش

مرا ببخش

 

نه برای اینکه به یادت نبوده ام

مرا ببخش

نه برای اینکه به سمتت نیامده ام

خوب میدانی هنوز که هنوز است در رویای تو درگیرم

اینجا درون سینه ام جسم کم وزنی است که با بردن نام تو

ناخدا گاه به تکاپو می افتد

وزنش دوچندان میشود!!!

اگر نام تو اینچنین سنگین است

حق را به من بده که با دیدنت

دست و پایم را فراموش خواهم کرد

مرا ببخش

من خودم هستم

اما

نامت بر قلبم سنگینی میکند 



من خودم هستم

اما

نامت بر قلبم سنگینی میکند 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  چهار شنبه 20 دی 1391ساعت 1:23  توسط sanazbela 

اگه یار من تو باشی کسی رو دیگه نمی خوام

کاش همه کسم تو باشی من فقط همینو می خوام

دوست دارم که توی عشقت بسوزم تا که فنا شم

دوست دارم که با تو باشم اسیر دو تا چشات شم

دوست دارم که زندگـیـمـو بریـزم بـه زیـر پـاهات

دوست دارم کـه بـا نگـــاهت عـقـلمـو بـدی تو بـر بـاد

از همـون روزی کـه قلـبم اسیر و دربـه درت شـد

فهـمیـدم دل خرابـم عاشـق صـداقـتت شـد

تـو با ایـن هـمه بـزرگـی دل ما رو نشـکسـتـی

تـو بـا ایـن هـمه خـاطرخـواه اومـدی با مـا نشـستی

همه ی زندگی مـن فـدای یـه تـار مـوهات

هـمه ی عـشـقم تو هـستی تـوی ایـن دنـیا زیبا

http://www.taknaz.ir/ax1/79/3.jpg

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 17 دی 1391ساعت 14:20  توسط sanazbela 

حسنی نگو جوون بگو

علاف و چش چرون بگو



موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه


نه سیما جون ،نه رعنا جون



نه نازی و پریسا جون


هیچ کس باهاش رفیق نبود




تنها توی کافی شاپ

نگاه می کرد به بشقاب !




باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟

نه نمی رم نه نمی رم




به دخترا دل می بازی ؟!

نه نمی دم نه نمی دم




گل پری جون با زانتیا

ویبره می رفت تو کوچه ها



گلیه چرا ویبره میری ؟

دارم میرم به سلمونی



که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین




یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم




چرا نمی دی ؟

واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم




اما تو چی ؟

نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری


موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه




در واشد و پریچه

با ناز اومد توو کوچه



پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟

مامان پری ،از اون بالا



نگاه می کرد توو کوچه را

داد زد وگفت : اوی ! بی حیا




برو خونه تون تورا بخدا

دختر ریزه میزه




حسابی فرز وتیزه

اما تو چی ؟




نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه




نازی اومد از استخر

تو پوپکی یا نازی ؟




من نازی جوانم

میای بریم کافی شاپ؟


نه جانم




چرا نمی ای ؟

واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب




اما تو چی ؟

نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری


موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه





حسنی یهو مثه جت

رسید به یک کافی نت




ان شد ورفت تو چت رووم

گپید با صدتا خانووم!




هیشکی نگفت کی هستی ؟

چی کاره ای چی هستی ؟




تو دنیای مجازی

علافی کرد وبازی




خوشحال وشادمونه

رفت ورسید به خونه




باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟

اره می خوام اره میخوام




چاهارتا شرعن بگیرم ؟

اره می خوام اره میخوام




حسنی اومد موهاشو

یه خورده ابروهاشو




درست وراست وریس کرد

رفت و توو کوچه فیس کرد




یه زن گرفت وشاد شد

زی زی شد و دوماد شد

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 17 دی 1391ساعت 13:46  توسط sanazbela 

عکس خفن

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 17 دی 1391ساعت 13:46  توسط sanazbela 

گاهی وقتها  ... باید خودت را ... به خدا بسپاری ...

البته ... همیشه همینطور است ...

اما گاهی دلت هم  ... بی صبرانه میخواهد که همینطور باشد !

آنوقت ... بی خبر از خبرهای دور و برت ... خوشبخت ترین انسان  میشوی ...

دلت میخواهد ... هوایت را داشته باشد و بهترینها را ... برایت بخواهد

انگار ... همه دنیا ... با توست !

تو ... فقط باید ...  آرزو کنی .     

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

+ نوشته شده در  یک شنبه 17 دی 1391ساعت 13:7  توسط sanazbela 
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 24 صفحه بعد

[ طراح قالب وبلاگ : سیلور سون ] [ Weblog Themes By : SilverSeven.IR ]